قله و دره
شناسنامه جلسه

بسمه تعالی

.

جلسه اول کارگاه نشانه ها ۲

.

قله و دره


« مقدمه »

اگر کره زمین مانند برخی سیارات دارای سطح صافی، مانند آسفالت بود، اصلا امکان حیات روی آن مهیا نمی شد. در قرآن کریم کوه ها به عنوان لنگرهای زمین معرفی می شوند. لنگر عامل ثبات و بقاء است. می توان گفت یک عامل لنگر بودن کوه ها این است که مانع حرکت پراکنده ابرها می شوند و با متراکم کردن ابرها، برف می سازند و در فصل گرم زمین های تشنه را سیراب می کنند و به این ترتیب برای زمین آبادانی و سرسبزی به بار می آورند.

.

  جلسه اول - قله و دره

.

« طبیعت »

درعلم جغرافیا، دریا ملاک تعیین ارتفاع از سطح زمین است. اگر کوهی ۲۵۰۰ متر ارتفاع دارد یعنی نوک آن نسبت به سطح دریا ۲۵۰۰ متر بالاتر است. از سطح دریا هر میزان بالا برویم به قله ای می رسیم که اگر به همان میزان پائین برویم به دره ای متناسب با آن می رسیم. قله و دره در مقایسه با هم دو مفهوم کاملا متضاد هستند. همانطور که قله مرتفع است و نسبت به سطح زمین افزونی دارد، دره دارای کمبود و کاستی است. یکی از کارکردهای مهم قله این است که در مقابل عبور ابرها مانع می شود. ابرها در حصار قله متراکم و با افت دما شروع به بارش می کنند.

.

جلسه اول - قله و دره

.

اگر ابرها از اقیانوس ها بالا بیایند و حرکت کنند و به مانعی برخورد نکنند، ممکن است دوباره در اقیانوس دیگری ببارند و یا به سمت کویرها و مناطق پست حرکت کنند و در آن جا به طور پراکنده و زودگذر ببارند. در این صورت انباشت آب ایجاد نمی شود. علت اینکه درکویر همه جا خشک است و بارشی نداریم این است که ابرها هیچ گاه مانعی ندارند و متراکم نمی شوند. در کویر ممکن است بارش های رگباری و زودگذر اتفاق بیافتد، اما هیچ گاه بارش اساسی که باعث ذخیره آب و در نتیجه آبادانی می شود، اتفاق نمی افتد.

.

جلسه اول - قله و دره

.

کوه های بلند فرصت گذر ابرها را تبدیل به نعمت می کنند. ابرها در ارتفاع بالا حرکت می کنند. فقط کوه های بلند می توانند باعث تراکم این ابرها و مانع عبور آن ها شوند و اسباب بارش باران و برف و جاری شدن نعمت را فراهم کنند. در مناطقی که رشته کوه های بلند و طولانی وجود دارد، هر قله میزانی از بخارت آب را انباشت و در نتیجه بارش ها بیشتر می شود. وجود قله های بیشتر آبادانی منطقه را به طور چشمگیری افزایش می دهد.

.

جلسه اول - قله و دره

.

قله ای که عظمت داشته باشد، ابر زیادتری را متراکم می کند و در نتیجه بارش بیشتر می شود. از طرفی در ارتفاعات زیاد، دمای هوا بسیار پائین است و در نتیجه تمام طول سال در قله های بلند، ذخیره برف وجود دارد. این قله ها سرسبز نیستند، اما در طول سال از ذخیره برف خود مناطق اطرافشان را – با ذوب شدن تدریجی برف ها – تغذیه می کند. برف قله ها در طول سال به مرور آب می شود و از شیارهای کوه جریان آب راه می افتد. این آب تمیز یا در دل زمین های اطراف ذخیره می شود و یا به شکل چشمه و رود، تمام مناطق اطراف را آبیاری می کند. به همین دلیل عموما در دامنه کوه ها زمین های کشاورزی پر محصولی به وجود می آید.

.

 

جلسه اول - قله و دره

جلسه اول - قله و دره

 

.

آن گونه که در تاریخ آمده است، رودخانه ها تمدن ساز بوده اند و هر جا رودخانه دائمی و پر آبی بوده، آبادانی و تمدن ایجاد شده است. رودخانه خوب از یک قله خوب جاری می شود. می توان گفت پشت هر تمدن بزرگ یک قله مهم بوده است. هیچ گاه دشت و یا دره در طول تاریخ تمدن ساز نبوده اند. در تمدن بشری کوه های مهم و تاریخ ساز داریم، کوه هایی که رودخانه های دائمی و در نتیجه تمدن های بزرگی را رقم زده اند. کوه های مهم نام گذاری می شوند ولی کمتر دره ای است که نام خاصی داشته باشد.

.

جلسه اول - قله و دره

.

قله ای که ارتفاع زیادی ندارد، گاهی برف دارد و گاهی ندارد. چنین قله ای فقط در ایام خاصی از سال می تواند به منطقه اطرافش خیر و برکت برساند. قله های نه چندان مرتفع، در مطالعات جغرافیایی از منظر تاثیر گذاری بر اقلیم و پوشش منطقه، عامل مهمی به حساب نمی آید. دره نیز از عوامل تغییر پوشش زمین محسوب نمی شود. دره عامل ایجاد پوشش گیاهی و آبادانی نیست، لیکن به واسطه آبی که از سوی قله به طرفش جاری می شود، خود دره ممکن است سرسبز و خرم باشد.

.

« آیت »

.

امروز رمز گشایی می کنیم از یک پدیده دیگر در عالم به نام قله. قله و دره در کنار هم یکی از آیات مهم الهی هستند. همان طور که ذکر شد، دره و قله دو مفهوم کاملا متضاد هستند. یکی افزونی و دیگری کاستی دارد. اگر موهبتی از کسی گرفته شود، دره است و اگر همان موهبت را کسی داشته باشد، قله می شود و این فزونی قله به بیانی همان نقصان دره است. بعضی انسان ها در مقایسه با دیگران دارای فزونی و برخی دارای نقصان و کمبود هستند.

انسان های بزرگ به مثابه قله های بلند عمل می کنند. آن ها از فرصت هایی که خداوند در مسیر زندگی آن ها قرار داده است، استفاده می کنند و این فرصت ها را تبدیل به نعمت و خیر و برکت می کنند و مانند کوه بلندی که مانع عبور ابرها می شود، فرصت گذر ابرها را تبدیل به نعمت برف می کنند.

افراد شاخص تاریخ بشریت مانند کوه های سر به فلک کشیده ای هستند که فرصت ها را تبدیل به نعمت های بزرگی برای جامعه می کنند. این نوادر نه تنها در سرزمین و جامعه خود بلکه در کل مناطق و کشورها و تمدن ها موثر بوده اند. اگر کوهی خیلی بلند و عظیم باشد در جغرافیای کل منطقه موثر است و اگر کوچک تر باشد فقط آب محیط اطراف خودش را تامین می کند. هر اندازه آدمیان وسعت وجودی بالاتری داشته باشند، به مثابه کوه بلندتری هستند که مزایا و موهبت های بیشتری برای جامعه بشریت ایجاد می کنند.

کوه خودش نیاز زیادی به آب ندارد، اما میلیون ها تن آب و یخ و برف را به سختی انباشت می کند و آن ها را به شکل آب در اختیار مناطق اطرافش قرار می دهد. در نتیجه همه جا سر سبز می شود و حیات جاری می گردد، نشاط و سرور و بهجت و رشد رقم می خورد. کسی که قله وار عمل می کند زندگی و حیات را به اطرافیان و جامعه خود تزریق می کند.

انسانی که تکدی گری می کند مانند دره، همیشه دستش دراز است. انسان بخشنده مانند قله می ماند و همیشه از دارائی هایش به دیگران می بخشد. در جامعه انسانی افراد به سه دسته کلی تقسیم بندی می شوند. برخی فقط مصرف کننده هستند و دنبال استفاده از دسترنج دیگران هستند. این امر به روش های مختلف مانند دزدی، کلاهبرداری، گدایی، اظهار نیاز، تمارض، تنبلی در کارهای گروهی و … انجام می شود. برخی مردم خنثی هستند نه فشاری روی دیگران می آورند و نه خیرشان به دیگران می رسد. ملاک عمل این دسته فقط رفع نیازهای خودشان است. گروهی نیز هستند که مدام منشاء خدمات اجتماعی و خیر رسانی به دیگران، حل مشکلات مردم، گسترش علم و … هستند. اینان ملاک عملشان نیازهای جامعه است و نه نیازهای خودشان.

.

« حکمت »

.

خدا از طریق طبیعت با بندگانش حرف می زند و با قرار دادن دو مفهوم قله و دره، نحوه صحیح تعامل فرد با جامعه را آموزش می دهد. قله نماد تولید خدمت و دره مظهر اخذ خدمت تلقی می شود. گروهی از انسان ها منشا خدمت رسانی به دیگران و گروهی وبال گردن دیگران هستند. افراد جامعه از منظر تولید بهره و بهره گیری در سه دسته قابل تقسیم هستند.

دسته اول مانند کوه تولید کننده هستند و دیگران از وجود آن ها بهرمند می شوند. قله سخاوتمند است. برفی را که در شرایط بسیار سخت روی خود انباشت می کند، خودش استفاده نمی کند و آن را در اختیار مناطقی که از او پائین تر هستند قرار می دهد.

دسته دوم مانند دره مصرف کننده هستند و آب کوه را دریافت می کند. این ها به نوعی می توان گفت سر بار جامعه هستند و هیچ منفعتی برای اطرافیانشان ندارند و فقط از حاصل تلاش دیگران استفاده می کنند. افرادی که در سطح نازلی زندگی می کنند مانند دره هستند، مدام از برکات وجودی دیگران میگیرند و از آن برای خود ذخیره می کنند و چند روز زندگی دنیا از نعمت های مادی بهرمند می شوند. دره همیشه چشمش به قله است. انسان متکدی همیشه دستش دراز است و مانند دره ای می ماند که خودش مولد آب نیست و بایستی منتظر آبی باشد تا از سمت کوهی برایش جاری شود. چنین فردی گیرنده است.

دسته سوم انسان های خنثی هستند. این انسان ها نه باری روی دوش دیگران هستند و نه به دیگران خیر می رسانند. این انسان ها مانند دشت عمل می کنند. دشت نه آب دره ای را تامین می کند و نه آب کوهی را به سمت خود می کشاند. . افرادی که در سطح معمولی قرار دارند مانند زمین معمولی یا دشت هستند، تکاثر و انباشتی ندارند و در نتیجه خیرشان هم به کسی نمی رسد. اینان مانند دره به جمع آوری برکات وجودی دیگران نمی پردازند و فقط به اندازه نیازشان از قله ها و مناطق مرتفع پیرامونشان بهرمند می شوند.

.

جلسه اول - قله و دره

.

در جامعه گروهی دره، گروهی دشت و گروهی قله هستند. انسان مومن می کوشد در زندگی قله باشد و نه دره. قله شدن کار آسانی نیست. تا کسی انباشت و فزونی نداشته باشد، چگونه می تواند به دیگران خیر برساند. انسانی که قله باشد، می تواند سرریز آب وجودش را در اختیار دیگران قرار دهد. قله همیشه چشمش به آسمان و منتظر فرصت گذر ابر است تا ریزش و بارش ابر را تحمل کرده و در شرایط سرد و سخت در خودش انباشتی ایجاد کند تا بتواند به دیگران بهره برساند.

ابرهای باران زا هیچ گاه در ارتفاعات کم حرکت نمی کنند. به همین دلیل تپه های کوچک فرصت استفاده از ابرهای بارور را پیدا نمی کنند. فرصت های بزرگ برای افراد بزرگ دست می دهد. برای مواجهه با فرصت های بزرگ بایستی بزرگ شد. برای تبدیل فرصت های الهی که در اختیار همگان قرار می گیرد به نعمت های بزرگ و قابل استفاده برای همه، باید بزرگ شد. باید قله بود تا بتوان ابرهای در حال عبور را که همان فرصت های زندگی هستند، گرفت و آن ها را تبدیل به برف و یا همان نعمت های حقیقی کرد.

فرصت ها مانند ابرها می گذرند. « الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ » خداوند فرصت هایی در بستر زمان برای آحاد جامعه قرار می دهد. انسان هوشیار قله وار عمل می کند و این فرصت ها را در حصار خویش حبس می کند و مانع عبور آن ها می شود و در نهایت آن ها را تبدیل به نعمت هایی برای خویش و جامعه می نماید. اگر فرصت ها از فرد عبور کرده و نسبت به آن ها بی تفاوت باشد، چنین فردی مانند دشت عمل کرده و نتوانسته از فرصت ها بهره وری ایجاد کند و هم خود و هم جامعه را از رسیدن به نعمتی محروم کرده است.

.

انسان های خدمت رسان یا مولد ( انسان های قله) در دو بخش قابل تقسیم هستند:

.

دسته اول قله هایی هستند که ارتفاع متوسطی دارند. این قله ها علاوه بر اینکه تا حدودی سرسبزی و آبادانی را برای منطقه به ارمغان می آورند، در عین حال خودشان نیز سر سبز هستند و دار و درخت دارند. این قله های میانی هم آب انباشته شده را خودشان استفاده می کنند و هم در اختیار مناطق اطرافشان قرار می دهند. دسته دوم قله های مرتفع هستند که چنین عملکردی ندارند. هیچ قله بسیار مرتفعی را سراغ نداریم که خود قله، دار و درخت داشته باشد. این چنین قله هایی به هیچ عنوان از آب حاصل از انباشت برف، خودشان استفاده نمی کنند و آن را تماما در اختیار سایرین قرار می دهند.

.

جلسه اول - قله و دره

.

آدمیان در خیر رسانی به دیگران دقیقا همین گونه اند. افرادی که در سطح بالاتری نسبت به عموم جامعه قرار دارند، مانند قله های میانی هستند. اینان به اندازه قابل توجهی انباشت نعمت دارند. مقداری خودشان استفاده می کنند و بیشتر آن را در اختیار دیگران قرار می دهند. اینان خودشان زندگی سرسبز و شادابی دارند یا به عبارتی از حلال خدا به اندازه نیازشان بهرمند می شوند ولی بیشتر نعمت وجودیشان و انباشت نعمتشان را در اختیار دیگران قرار می دهند. اما انسان هایی هستند که نوادر تاریخ بشریت هستند. اینان قله های بسیار مرتفعی هستند که هیچ چیز برای خود نمی خواهند و همه را برای دیگران می خواهند. اینان بیشترین انباشت نعمت را دارند ولی در وجودشان سر سبزی و خرمی ظاهری وجود ندارد. اینان تمام حاصل وجودشان را صرف دیگران می کنند و هیچ برداشتی برای خود ندارند. سرور قلبی این گروه در خدمت رسانی و وقف مردم بودن است. این قله ها هستند که نام گذاری می شوند و در کتب تاریخی اسامی آن ها ثبت و ماندگار می شود. اینان دل از دنیا بریده و به حداقل های حیاتی اکتفا کرده اند. اینان محبوب ترین افراد نزد خالق و خلق هستند. سختی ها را متحمل می شوند ولی وجودشان برای دیگران است. امیرالمومنین علیه السلام با تلاش بی وقفه چاه حفر می کند و نخلستان های عظیم می سازد ولی هنوز از چاه بیرون نیامده، چاه را وقف فقرا می کند و تمام درآمد نخلستان را در میان نیازمندان تقسیم می کند اما خودش به نان جویی قناعت می کند و شب ها با شکم سیر سر بر بالین نمی گذارد.

.

سه نوع تفکر : تفکر قله ، تفکر دشت ، تفکر دره

.

تفکر قالب در برخی مردم، تفکر قله بودن است. این خوبان عالم به واسطه الطاف الهی نمی توانند قله نباشند و از تک تک فرصت های زندگی برای خیر رسانی به دیگران استفاده می کنند. اگر کسی هدیه ای به آنان می دهد، ذهنشان مشغول می شود که این هدیه برای کدامیک از اطرافیانشان مناسب تر است و چه کسی به آن بیشتر نیاز دارد. در تعالیم دین مبین اسلام به مناسبت های مختلف از جمله صدقه ، انفاق ، قرض الحسنه ، خدمت به خلق ، برطرف کردن مشکل مردم ، حسن خلق ، ایثار و … مردم به این نوع طرز تفکر دعوت شده اند.

تفکر قالب در برخی مردم، تفکر دشت بودن است. آنان به واسطه عزت نفسشان اقدام به رفع نیازهای خودشان می نمایند و برایشان ناگوار است که سنگینی بارشان روی دوش دیگران باشد. تولید و مصرفشان برابر است و آبرومندانه زندگی می کنند. در نگاه اول این تفکر محترم و ستودنی به نظر می رسد و شاید نتوان بر اساس مبانی انسانی خرده ای به آن گرفت، اما آفت این تفکر از هم گسیخته ای مردم در زندگی اجتماعی است. اگر این تفکر در جامعه ای حاکم شود روز به روز قوی قوی تر و ضعیف ضعیف تر می شود و آسیب های اجتماعی خطرساز می شود. از آیات و روایات این گونه فهم می شود که انسان مومن به شدت از این تفکر نهی شده است. با این تفکر آدمی درب خیر را بر روی خود بسته و به نوعی بی تفاوتی اجتماعی می رسد.

تفکر قالب در برخی مردم، تفکر دره بودن است. آنان به گرفتن و ندادن عادت کرده و حاصل تلاش دیگران برایشان تبدیل به توقع شده است. از بی مسئولیتی پروا ندارند و به تنبلی و سستی خو کرده اند. این گروه از هر نظر منفور خلق و خالق هستند.

.

انباشت علم:

.

برفی که در شرایط بسیار سخت در نوک قله انباشت می شود، به مرور زمان تبدیل به آب شده و در مناطق اطراف کوه جاری می گردد. در حوزه علم و معرفت نیز همین طور است. انسان بزرگی را در نظر بگیرید که از ابتدای عمر در شرایط گوناگون و با تمام سختی های موجود به فراگیری علم و کسب معرفت می پردازد و در طول سالیان دراز و در جلسات متعدد بحث و نظر و با نشستن پای درس بزرگان و مطالعات فراگیر، انباشت علوم الهی در خود ایجاد می کند و سپس در طول زمان این علوم و معارف را در اختیار جامعه و اطرافیانش و فراتر از آن در دسترس نسل های بعد از خود قرار می دهد. معمولا برکات وجودی انسان های بزرگ به مرور زمان در جامعه تسری پیدا می کند. عموم علما و بزرگان و مخترعین حاصل تالیفات، دستاوردها و اکتشافاتشان در پایان عمر و یا پس از مرگشان مورد توجه و استقبال قرار می گرفته و در تاریخ ماندگار شده است.

.

جلسه اول - قله و دره

.

باید توجه داشت قله های بلند بسیار نادر هستند. قله بودن یک آرزو است که به راحتی دست یافتنی نیست. از منظر مطالعات زمین شناسی یک عامل اصلی پیدایش کوه ها فشارهای سهمگین و لغزش لایه های زمین روی همدیگر است. زمینی لیاقت قله شدن را پیدا می کند که فشار های جانبی را تحمل کند و در اثر این فشارها از سطح زمین های مجاور جدا شده و سر بر می آورد. این که فردی نیاز های دیگران را بر نیاز های خودش مقدم بدارد مساله بسیار مهمی است و توسط هر کسی محقق نمی شود. انسان به جای اینکه فکر کند که قله باشد، باید فکر کند که چگونه قله شود. به جای اینکه رویا پردازی کند که اگر قله بود، این گونه و آن گونه می کرد، باید به این فکر کند که مسیر قله شدن چیست و چگونه باید آن را پیمود. حتی دره دوست دارد قله باشد، اما مسئله این است که هیچ تلاشی برای قله شدن نمی کند. برای قله شدن باید به این اندیشید که جامعه چه نیازهایی دارد، سپس فرصت ها را در این زمینه شناسایی کرد و پس از تلاش و کوشش در آن زمینه خاص و کسب آگاهی و علم کافی که همان انباشت برف قله است، نتایج سختی ها و تلاش ها را به مرور زمان در اختیار جامعه قرار داد. این روش قله شدن است . اگر جامعه ای نیاز به پزشک داشته باشد یا نیاز به ساخت مسکن و یا نیاز به رفع شبهات اعتقادی، قله شدن در پزشک و مهندس و عالم دینی شدن است. اگر محیط اطراف ما دچار فقر است باید با جدیت در کسب علم و تخصص بکوشیم و پس از انباشت علم و تجربه به جایگاه شغلی خوبی می رسیم و آنگاه پول و سرمایه خود را در جهت رفع نیازهای اطرافیانمان صرف می کنیم. این گونه می توانیم قله باشیم برای مناطق اطرافمان. ما باید مراقب باشیم نه تنها خودمان دره نشویم اطرافیانمان را نیز از دره شده نهی کنیم. ما باید با توجه به نیاز های جامعه و استعدادهای خودمان در هر زمینه ای که می توانیم قله شویم و در آن زمینه منشا خیر و برکت برای زمین های تشنه اطرافمان باشیم.

.

جلسه اول - قله و دره

.

فرصت های طلایی:

.

پیشنهاد های خوب و کلیدی به افراد توانمند و قوی داده می شود. هیچ گاه به یک انسان کوچک که در هیچ زمینه ای هنر و تخصصی ندارد پیشنهادهای کلیدی نمی شود. چنین انسانی در فرصت های بزرگ قرار نمی گیرد. از آن طرف انسان های بزرگ مانند قله های عظیم مدام در مسیر عبور ابرهای بارور هستند و آن ها را تبدیل به نعمت می کنند. نعمتی که هم برای خودشان و هم برای جامعه مفید است.

تکاثر ثروت ذاتا بد نیست. اگر انباشت ثروتی با هدف ایجاد آرامش و رفاه برای افراد بشر باشد، بسیار هم مطلوب است. بعد از انجام واجبات به هیچ مستحبی هم ردیف خدمت به خلق تاکید نشده است. کوه بزرگی که ۳ ماه زمستان برف را روی خود جمع می کند، در ۹ ماه دیگر سال به طور پیوسته و با یک روش مناسب این آب را به دشت ها و دره های اطرافش می فرستد.

دره هیچ تناسبی با ابر ندارد. انسان های دره که فقط مصرف کننده هستند و هیچ اثر مثبتی در زندگی دیگران ندارند، هیچ وقت به فرصت هایی که خداوند متعال در زندگی آن ها قرار داده است، توجهی نمی کنند. اینان به گرفتن و ندادن عادت کرده اند. انسان های دره انسان های پستی هستند، چون منتظر تلاش دیگران هستند تا از تلاش آن ها منتفع شوند.

.

« عبرت »

.

نوجوان تلاشگر قله می شود و نوجوان تنبل و سست دره خواهد شد.

برفی که انباشت نشود خیلی حاصلی ایجاد نمی کند. خیلی جا ها برف می بارد ولی زمین های پست برف خود را نمی توانند نگه دارند و نمی توانند منشا خیر باشند.

انسان کریم (قله) همیشه دست دهنده دارد. چنین فردی عادت رفتاری اش دهندگی است.

انسان لئیم (دره) همیشه دست گیرنده دارد. چنین فردی عادت رفتاری اش گیرندگی است.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

«عزت مومن در بی نیازی از مردم است».

توضیح آن که آدمی تا در شرایط اضطرار قرار نگرفته است، نباید دست نیاز به سوی دیگران دراز کند و آبروی خود را به خاطر لقمه ای نان بریزد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

«درخواست کمک کردن از مردم حلال نیست مگر در فقری که به هلاکت می انجامد.»

صحبت پیرامون قله ملاک موفقیت نیست. حتی دره دوست دارد قله شود. آنچه مهم است حرکت به سوی قله شدن است.