جلسات

عکس - دوربین عکاسی و فیلم برداری

بسمه تعالی

.

جلسه دوم کارگاه نشانه ها ۲

.

عکس – دوربین عکاسی و فیلم برداری


« مقدمه »

پدیده عکاسی و ثبت تصاویر یکی از دستاوردهای بشری است که افراد زیادی در به ثمر رسیدن آن نقش داشته اند. به بیانی دیگر عکاسی توسط یک فرد خاص کشف نشده و مجموع فعالیت های افراد زیادی – که عموما علاقه قابل توجهی به نقاشی و ثبت آثار هنری داشته اند، از حدود سال ۱۷۶۰ تا ۱۸۴۰ میلادی – منجر به کشف دوربین عکاسی شده است. از حدود سال ۱۸۴۰ میلادی عصر عکاسی آغاز گردید و نخستین عکس هایی که در تاریخ بشریت ماندگار شده اند، مربوط به همان دوره است. اولین عکس ها مربوط به چهره یک مرد و چهره یک زن و عکس اسطبل نگهداری حیوانات است. با توجه به جذابیت بالای عکس در آن دوره، به سرعت صنعت عکاسی پیشرفت کرد. عدسی های قوی تر و روش های جدید شیمیایی کمک کرد تا تصاویر پایدارتر و با کیفیت تری تولید شود. اولین عکس رنگی در سال ۱۸۵۵ گرفته شد که البته فقط از سه رنگ آبی و سبز و قرمز در آن استفاده شده بود.

.

دوربین عکاسی و فیلم برداری دوربین عکاسی و فیلم برداری دوربین عکاسی و فیلم برداری

.

 

بر اساس یک داستان تاریخی، استنفورد، فرماندار کالیفرنیا و بنیان‌گذار دانشگاه استنفورد، از مای‌بریج که یک عکاس مطرح بود، می‌خواهد که ثابت کند وقتی اسب یورتمه می‌رود چهارپایش را همزمان از زمین بلند می‌کند. سال‌ها طول می‌کشد تا مای‌بریج این مسئله را حل کرده و ثابت می‌کند که حق با استنفورد است. مای بریج با کمک جان‌ایزاکز که یک مهندس راه‌آهن بود، در سال ١٨٧٧ با نصب هنرمندانه ۲۴ دوربین در یک میدان اسب‌دوانی، توانست مسئله را حل کند و برای اثبات آن مدرک ارائه دهد.

.

دوربین عکاسی و فیلم برداری

.

توفیق این آزمایش جسورانه استنفورد و مای‌بریج را ترغیب کرد که عکس‌هایی در مورد موضوعات دیگر که عمدتا پیرامون حرکت حیوانات بود، تهیه کنند. در سال ١٨٨٧ بیست‌ هزار عکس‌ گردآوری و در یازده مجلد تحت عنوان حرکت حیوانات چاپ شد. چاپ این عکس ها تاثیر چشم‌گیری داشت و محققان زیادی را به سوی ثبت تصاویر پیاپی کشاند. هنگامی که عکس های پی در پی به حرکت درآورده می‌شد، چیزی شبیه جلوه حرکت را بوجود می‌آورد که در نوع خود هیجان بالایی را به بیننده منتقل می کرد. ارنست ماخ با الهام از نمایش مجموعه عکس های مای‌بریج تصمیم گرفت عکس هایی از انسان را – از کودکی تا پیری- به گونه ای نمایش دهد که دروه کامل حیات در چند ثانیه از برابر دیدگان بیننده بگذرد. بدین ترتیب انگیزه تلاش برای کشف دوربین فیلم برداری ایجاد شد، تا آنجا که اولین دوربین فیلم برداری در سال ۱۸۹۱ میلادی توسط توماس ادیسون اختراع گردید. دوربين فيلم برداري اديسون بسيار سنگين بود و جابجا كردنش نياز به همراهي چند نفر داشت. همین محدودیت باعث شده بود از این دوربین نتوان در هر شرایطی به راحتی استفاده کرد.

.

دوربین عکاسی و فیلم برداری

.

 

حدودا یک سال بعد برادران لومير با اختراع «سينما توگراف» كه وزنش يك صدم دوربین اديسون بود و نياز به مولد برق نداشت، به کشفی مهم در تاریخچه فیلم برداری دست یافتند. اين دستگاه كوچك كه با ظرافت خاصي ساخته شده بود، علاوه بر اینکه فيلم مي گرفت، با يك تنظيم ساده فيلم گرفته شده را چاپ مي كرد. این اختراع – که اسم سینما برگرفته از آن است – به عنوان يك دستگاه پخش فيلم نیز استفاده مي شد. به دليل كارآيي بالا و قابلیت ضبط دقیق وقايع، برادران لومير واحد هاي فيلم برداري ، توليد و پخش خود را به كشور هاي مختلف مي فرستادند و از برنامه هاي مورد درخواست فيلم مي گرفتند و نمايش مي دادند. گروه اپراتوري لومير خيلي زود در اغلب نقاط جهان به فعاليت پرداخت و فيلم هايي را ضبط كرد كه بعدها «فيلم مستند» نام گرفت.

.

دوربین عکاسی و فیلم برداری

.

 

سینما توگراف لومیر با غلبه بر تفاوت زبان و آداب ملت ها، ناگهان دنیا را به جایی کوچک تبدیل کرد. مردم یک کشور از اوضاع و احوال سایر ملت ها باخبر می شدند. سینما توگراف کاری کرد که مدها و سبک‌ها با سرعتی برق ‌آسا گسترش یافت، و هنرهای سنتی و عامیانه از قبیل مجسمه سازی و نقاشی و … از سکه افتاد. این تحول بر دامنه آگاهی های انسان تاثیرات مهمی گذاشت. مردم در عرض مدت کوتاهی، اطلاعات و اخبار کاملی از اتفاقات و وقایع سایر کشور ها به دست می آوردند. کارکردی که فیلم در انتقال اطلاعات دقیق و عینی داشت، توسط نامه ، نقاشی ، عکس و امثال آن به هیچ عنوان محقق نمی شد و بدین ترتیب فیلم به عنوان یک ابزار خوب اطلاع رسانی، جای خود را به سرعت در میان مردم باز کرد. امروزه نیز صنعت سینما و ابزار فیلم سازی ( دوربین ) نقش زیادی در انتشار اطلاعات و ایجاد سرگرمی برای تمام مردم جهان دارد.

.

« طبیعت »

همانطور که می دانید هر فیلمی در واقع تعدادی تصویر متحرک است که به صورت متوالی به نمایش در می آیند. این نمایش مسلسل وار، در مغز انسان این تصور را ایجاد می کند که تصویر در حال حرکت است. طبیعتا هرچه تعداد تصاویر به وجود آورنده یک فیلم بیشتر باشد، جزئیات بیشتری از حرکت قابل مشاهده است. به هر یک از تصاویر ثابتی که در یک فیلم استفاده می شود، «فریم» گفته می شود. کیفیت مشاهده فیلم بستگی به تعداد فریمی دارد که در یک ثانیه به مخاطب نشان داده می شود. در تماشای فیلمی با سرعت ۲۰ فریم بر ثانیه، بیننده جزئیات بیشتری را نسبت به فیلمی با سرعت ۱۰ فریم بر ثانیه مشاهده می کند.

.

دوربین عکاسی و فیلم برداری

.

 

همانطور که گفته شد عکس، معادل یک فریم است و فیلم های معمولی حدود ۲۰ الی ۲۵ فریم در ثانیه است. بدیهی است حجم اطلاعاتی که یک فیلم به مخاطب منتقل می کند قابل قیاس با یک عکس نیست. تصور بفرمائید شما قرار است از یک اتفاق خیابانی گزارشی تهیه کنید. شما یک فیلم ۵ دقیقه ای با سرعت ۲۵ فریم در ثانیه از این اتفاق می گیرید. بدین ترتیب می توان گفت شما ۲۵*۶۰*۵ یعنی ۷۵۰۰ عکس از مراحل مختلف این اتفاق گرفته اید و این نوع گزارش دهی به هیچ عنوان با ارائه یک عکس از بخشی از این اتفاق قابل قیاس نیست. میزان اطلاعاتی که به مخاطب منتقل می شود با فیلم برداری، بسیار کامل تر و دقیق تر از ارائه عکس است. اگر از شیء ای در تمام جهات فیلم برداری کنیم، می توانیم بگوئیم شیء را به طور کامل به مخاطب نشان داده ایم و این شیوه انتقال اطلاعات با عکسی که از یک جهت گرفته شود، در معرفی یک شیء بسیار تفاوت دارد.
(در این قسمت می توان یک عکس واقعی از حادثه ای را با یک گزارش ویدیوئی از آن مقایسه کرد.)

.

نگاه سطحی / نگاه عمیق :

نگاه سطحی و گذرا به یک پدیده اساسا با نگاه عمیق و اصولی به پدیده ها متفاوت است. در نگاه سطحی ما به تمام پدیده مورد نظر به عنوان یک موضوع کلی می نگریم. مثلا وقتی در حال عبور از پیاده رو در خیابان هستیم متوجه وجود درخت می شویم. اما اگر بخواهیم نگاه عمیقی به درخت داشته باشیم، بایستی به تمام اجزائ درخت دقت کنیم و برای سئوالات زیادی، پاسخ های مناسبی بیابیم. این درخت، چه درختی است؟ چه کسی آن را کاشته است؟ برگ هایش چه شکلی است؟ چه کسی آن را آب می دهد؟ ثمره آن چیست؟ و … . با این توضیحات روشن می شود افراد از نظر کیفی، نگرش های متفاوتی به موضوعات و مسائل دارند. برخی سطحی نگر و برخی به مسائل و پدیده ها عمیق می نگرند و برخی در میان این دو گروه هستند. نگاه عمیق یعنی توجه کامل به تمام بخش های یک تصویر.
به تصویر زیر نگاه کنید.

.

دوربین عکاسی و فیلم برداری

.

حال اگر بتوانید به سئوالات زیر پاسخ دهید، می توان گفت شما به این تصویر عمیق نگاه کرده اید، در غیر این صورت شما نگاهی سطحی به این تصویر انداخته اید.
چند نفر در تصویر هستند؟
چند نفر کلاه دارند؟
چند نفر عینک دارند؟
چند نفر سبیل دارند؟
چند نفر کچل هستند؟
در آن واحد نمی توان به تمام ابعاد و وجوه یک پدیده نگاه عمیق داشت. همانگونه که با یک نگاه کلی نمی توان تمام قسمت های مختلف یک تصویر را دقیق فهمید. در هر لحظه آدمی می تواند تمرکز نگاهش را به یک نقطه معطوف کند. لذا فهم درست یک تصویر مستلزم تعمق بالایی است و لازمه آن متمرکز کردن نگاه به تک تک نقاط تصویر می باشد.

.

نگاه عمیق به اجسام در فضای دو بعدی و سه بعدی:

فرض کنید دایره ای در فضای دو بعدی (یا همان صفحه) رسم کردیم. اگر از اطراف به این دایره نگاه کنیم و طبق تعریفی که گذشت قرار باشد به یک نقطه از دایره نگاه عمیقی داشته باشیم، گویی نگاه ما، مانند تیری است که به محیط دایره اصابت کرده است. این تیر را معادل یک عکس (یک نگاه عمیق) بدانید.

.

دوربین عکاسی و فیلم برداری

.

می دانیم که دایره ۳۶۰ درجه است و اگر ما از تمام این ۳۶۰ درجه تیر نگاهی به سوی این دایره روانه کنیم، می توان گفت تمام بخش های دایره را دیده ایم و این کار را می توان معادل فیلم برداری در صفحه دانست.
نگاه به اجسام سه بعدی را می توان معادل نگاه به یک کره گرفت، که برای شناخت تمام ابعاد آن بایستی ۳۶۰ * ۳۶۰ نگاه عمیق به سوی آن داشته باشیم، چراکه در هر زاویه ای از ۳۶۰ درجه دایره می توان روی حجم کره، دایره ای با ۳۶۰ درجه رسم کرد. به عبارتی دیگر با یک نگاه پی به وجود شیء می بریم و با ۱۲۹۶۰۰ نگاه می توانیم بگوئیم شیء را شناخته ایم.

.

دوربین عکاسی و فیلم برداری

.

 

همانطور که مشاهده می کنید تفاوت «یک نگاه» و «نظاره کامل» بسیار زیاد است. یک «عکس» و «فیلم برداری کامل از تمام زوایای یک جسم» در انتقال اطلاعات، کارکرد بسیار متفاوتی دارند. برای آگاهی و شناخت کامل از پدیده ای لازم است از تمام زوایا به آن بنگریم و سپس با قیاس و تطابق و بررسی تک تک زوایا با یکدیگر به شناخت کاملی در مورد چیستی و چرایی و چگونگی آن پدیده برسیم. گرفتن عکس و یا نگاه کردن به یک پدیده فقط از یک زاویه، برای شناخت ابتدایی آن پدیده خوب است، لیکن برای شناخت کامل و اتخاذ بهترین تصمیم در رابطه با آن، کفایت نمی کند. برای شناخت کامل نیاز به فیلم برداری همه جانبه و یا همان نظاره از تمام وجوه مختلف هستیم.

.

« آیت »

برای شناخت کامل یک پدیده و درنتیجه گرفتن تصمیم درست باید آن پدیده را از جنبه های مختلف مورد بررسی قرار دهیم. توجه بیش از حد به یک جنبه خاص، ما را از شناخت کامل پدیده باز می دارد.
(در این قسمت می توان به دو عکس از یک ماشین گران قیمت که تصادف سنگینی کرده است، توجه کرد. در یک عکس قسمت سالم ماشین نشان داده می شود و در عکس دوم قسمت آسیب دیده همان ماشین به تصویر کشیده شده است.)
به همین دلیل است که وقتی کسی قصد خرید ماشین دارد و به بنگاه اتومبیل می رود، تمام جنبه های ماشین اعم از جلوبندی، موتور ماشین، میزان فرمان، شاسی، تمیزی رنگ، صندلی و اتاق و … را بررسی می کند تا انتخاب خوبی انجام دهد. روش مناسب رسیدن به یک تصمیم مطمئن در تمام مسائل و امور همین گونه است.

.

تفاوت تفکر و تعقل:

ما در فرهنگ عامیانه تفکر و تعقل را معادل هم می دانیم، لیکن این گونه نیست و این دو تفاوت اساسی با هم دارند. تفکر یعنی بررسی یک جانبه موضوع، که هر چند منطقی و عمیق است، لیکن کامل نیست. اگر پدیده ای را از تمام جهات بررسی کردیم و تمامی فکرهای لازم مطرح و سنجیده شد، آنگاه می توان گفت تعقل کردیم. فلذا تعقل بسیار از تفکر بالاتر است. معمولا ما می توانیم در موضوعات و مسائل تفکر کنیم اما قدرت تعقل مطلق نداریم. آدمی با اشراف و آگاهی کامل به تمام ابعاد یک پدیده و تفکر همه جانبه می تواند به تعقل نزدیک شود. تعقل کامل یعنی توجه به تمامی ابعاد مکانی، زمانی، طبیعی و ماورایی یک پدیده. فلذا امکان تعقل کامل برای هر کسی وجود ندارد. تفکر جزئی و تعقل کلی است و آنچه نتیجه نهایی را برای آدم رقم می زند و فرد را به تصمیم کامل و جامع و مانع می رساند، تعقل است. تفکر یک لحظه عکس برداری است و تعقل یک فیلم برداری کامل. تفکر یک تیر نگاه است و تعقل ۳۶۰ در ۳۶۰ نگاه عمیق و دقیق.

نوجوانی را در نظر بگیرید که می گوید: من فکر می کنم اگر درسم را رها کنم و سر کار بروم و کمک خرج خانه باشم بهتر است. این نوجوان از یک منظر در موضوع ترک تحصیل تفکر کرده است و ادعایی که می کند درست است، لیکن در تمام جنبه های ترک تحصیل تفکر نکرده است. این جوان تفکر کرده اما تعقل نکرده است. اگر تمام جنبه ها را بررسی و سپس به یک تصمیم مطمئن می رسید، آنگاه در این موضوع تعقل کرده است.

بسیاری از مردم اهل تفکر هستند لیکن عده کمی هستند که در امور پیرامون خود تعقل می کنند. عاقل واقعی کسی است که یک موضوع را فقط از یک منظر نگاه نکند. یک جوان را در نظر بگیرید که برای شروع کسب و کار ایده ای به ذهنش می رسد. او تصمیم می گیرد ۱۰ میلیون تومان وام اشتغال بگیرد و در حوالی محل زندگی اش مغازه کوچکی اجاره کند و لباس مردانه و زنانه از کلی فروشی بخرد و به مردم بفروشد. به این ترتیب از سود حاصل از فروش لباس ها اجاره مغازه و اقساط وام را پرداخت کند و مقداری هم برای خودش پس انداز کند. او برنامه ریزی می کند که با پول پس اندازش کم کم کارش را توسعه دهد. او ۳ ماه ذهن خودش را معطوف این فکر می کند و در مراحل انجام این کار به خوبی تفکر می کند و به تصمیم قاطع می رسد. چون این جوان در باره تاسیس این مغازه تعقل نکرده است پس از مدتی ورشکست می شود. او به تمام جنبه های راه اندازی یک فروشگاه لباس از قبیل شرایط فصلی، موقعیت مکانی فروشگاه، شناخت رقبا، میزان نیاز مردم، هزینه های دولتی راه اندازی یک فروشگاه، تهیه لباس با کیفیت متناسب با قیمت، وجود لباس های خارجی، هزینه های جاری یک فروشگاه، مخارج پیش بینی نشده و … توجه نکرده و برای آن ها از قبل برنامه نداشته و در نتیجه در این زمینه موفق نمی شود.

منتقدان سینما چگونه عمل می کنند؟

هیچ گاه یک منتقد خبره سینما به خود اجازه نمی دهد با دیدن یک صحنه از یک فیلم، به نقد آن فیلم بنشیند. او ابتدا تمام فیلم را با دقت تماشا می کند و سپس نظرش را در مورد فیلم می دهد. بدیهی است اگر یک تصویر، که یک بیستم ثانیه از یک فیلم ۱۲۰ دقیقه ای است و یا حتی بخشی از یک فیلم را نگاه کنیم و آن را ملاک قضاوت در مورد آن فیلم قرار دهیم، کار بسیار نابخردانه ای انجام داده ایم. آیا منطقی است که عکسی را از یک فیلم نشان کسی بدهیم و از او بخواهیم نظر خودش را در مورد فیلم بدهد!

.
« حکمت »

برای دست یابی به موفقیت در هر زمینه ای و رسیدن به بهترین تصمیم سه مرحله اساسی پیش روی آدمی است:
۱- مرحله تفکر:
از زاویه های مختلف پدیده عکس تهیه کنیم
یا به عبارتی
از جنبه های مختلف به آن پدیده نگاه کنیم
یا به عبارتی
در زمینه های متفاوت موضوع فکر کنیم.
۲- مرحله تدبر:
عکس های مختلف را در کنار هم بچینیم
یا به عبارتی
دیدگاه های مختلفی که وجود دارد را مد نظر قرار دهیم
یا به عبارتی
افکار مختلف را در ذهن مرور کنیم
۳- مرحله تعقل:
با مرور متوالی عکس ها، فیلم پدیده را تماشا کنیم و از کلیت ماجرا مطلع شویم
یا به عبارتی
از مقایسه نگاه های متعدد به یک نگاه عمیق و کلی برسیم
یا به عبارتی
با سنجش و قیاس افکار متعدد و بررسی آن ها به یک نتیجه کلی برسیم.

(برای تثبیت بهتر این تقسیم بندی، آن را می توان در قالب یک تصویر گرافیکی نمایش داد)

این سه مرحله برای رسیدن به یک تصمیم مناسب و اقدام صحیح ضروری است و بدیهی است هر کدام از این مراحل مقدمه مرحله بعد است. در یک فکر ممکن است خطایی باشد ولی در تعقل که حاصل توجه به تمامی افکار موجود است خطایی وجود ندارد و اگر در تصمیمی به خطا رسیدیم باید بدانیم از ابتدا در آن تعقل نکرده ایم.

.

بیماری تصویر گرایی:

برخی مردم با دیدن یک تصویر در مورد یک پدیده، همان یک تصویر را ملاک قرار می دهند و بر اساس همان تصمیم می گیرند. وقتی فردی در مورد مساله ای زود قضاوت می کند، در واقع یک تصویر از هزاران تصویر موجود را ملاک قرار می دهد و توجهی به تصاویر قبل و بعد نمی کند. در این شرایط فرد به یک تصویر توجه می کند و بر اساس یافته های همان تصویر، نتیجه گیری می کند و طبق آن حکم صادر می کند. این فرد از خود نمی پرسد تصاویر قبلی چه بوده و تصاویر بعدی چیست. به این توجه نمی کند که ابعاد دیگر ماجرا چگونه است و اینکه این موضوع چه جنبه های دیگری دارد. در بررسی یک موضوع اگر به تمام تصاویر نگاه کنیم، قطعا نتیجه ای که می گیریم، متفاوت خواهد بود.

اگر دختر و پسر نامحرمی را دیدیم که در حال بگو و بخند هستند، درست نیست که زندگی آن ها را تماما خوشی بدانیم و حسرت بخوریم. این تصویر یک تصویر از تصاویر متعدد فیلم زندگی آن هاست. باید از خود بپرسیم آیا سایر تصاویر زندگی آن ها نیز زیباست؟ آیا تصاویر مربوط به ترد از سوی خانواده ، استرس های روانی ، اثرات مخرب روحی ، مشکلات ارتباطی با همسر آینده، عارضه تنوع طلبی ، زنگارهای قلبی، سلب توفیق عبادت، محرومیت از دعای خیر، اختلافات و … را در نظرمی گیریم؟ شیطان از بیماری تصویر گرایی سوء استفاده می کند و همان یک تصویر را در ذهن ما برجسته می کند و با همین تابلوی فریبنده، ما را وسوسه می کند.

اگر فردی را در خیابان فاقد اصول بهداشتی و شلخته دیدیم، نباید فکر کنیم او فرد کثیف و بی فرهنگی است. شاید او ایثارگری کرده و کودکی را از چاهی نجات داده است.

اگر کسی در صف نانوایی جا زد و نوبت ما را گرفت، سریعا از کوره در نرویم و حواسمان باشد بدون پرسیدن دلیل کارش، با او تند صحبت نکنیم. شاید اگر با او به ملایمت صحبت کنیم و دلیل کارش را بپرسیم، بگوید: طفل خرد سالی دارم که ساعتی پیش مادرش را از دست داده و اکنون گرسنه در میان خانه گریه می کند و باید سریعا برای او نان تهیه کنم.

روزی مردی به همراه ۶ کودک قد و نیم قد وارد مترو می شود. این کودکان به شدت پر سر و صدا و شلوغ هستند و سرنشینان مترو را معترض می کنند. مرد که شکایت زیاد مردم را می بیند به آهستگی در گوش یکی از آنان می گوید این کودکان پدر خود را سال ها قبل از دست داده اند و مادرشان نیز دقایقی پیش از دنیا رفته و من سعی دارم آن ها را به محیط آرامی ببرم و موضوع را کم کم به آن ها بگویم. فردی که از موضوع مطلع می شود، ماجرا را آهسته به سایر افراد داخل مترو می گوید و چیزی نمی گذرد که برخورد مردم با این بچه ها به سرعت تغییر می کند. هر کدام یکی از بچه ها را روی زانوی خود یا کنار خود جا می دهند و دست نوازش بر سرشان می کشند. شکلات و خوردنی به آن ها می دهند و همه چیز تغییر می کند. سرنشینان مترو ابتدا بر اساس یک تصویر واکنش نشان دادند. اما وقتی از تصویر قبلی یعنی مرگ مادر بچه ها و تصویر بعدی آگاه کردن بچه ها از مرگ مادرشان مطلع شدند، ناخود آگاه عکس العملشان تغییر کرد.

از بزرگترین مشکلات اخلاقی انسان ها زود قضاوت کردن است. بعضی افراد به محض اینکه یک تصویر را می بینند، ترجیح می دهند بر اساس آن قضاوت کنند و کسی را محکوم کنند. حکیم کسی است که صبر می کند و زود قضاوت نمی کند. حکیم تصاویر قبلی را با خوش بینی در ذهن خود می پروراند و منتظر تصاویر بعدی می ماند. اساتید اخلاق می گویند اگر کسی می خواهد به حکمت برسد، کافی است سوء ظن را در خود از بین ببرد. تمام سوء ظن ها در اثر مشاهده یک تصویر و یا به عبارتی بررسی و تفکر در یک وجه خاص از یک موضوع یا فرد است. امکان ندارد کسی تمام جنبه های اخلاقی و زمینه های تربیتی و موقعیت زمانی و مکانی فردی را بشناسد و بررسی کند و هنوز سوء ظن در او باقی باشد.

امام رضا علیه السلام می فرمایند: رسیدن به عقل کامل ۱۰ درجه و مرتبه دارد و مرتبه دهم آن این است که «لا يَرى أَحَدًا إِلاّ قالَ: هُوَ خَيْرٌ مِنّى وَ أَتْقى» هیچ فردی را نبیند مگر این که بگوید او از من بهتر و با تقواتر است. این حدیث در نگاه اول کمی سنگین و عجیب به نظر می رسد. امام برای دیدن افراد شرطی نگذاشته اند. یعنی کسی که به مرتبه نهایی عقل برسد، اگر دید کسی در حال شراب خواری است یا کسی تارک نماز است و یا به هر گناه علنی دیگری آلوده است، آن تصویر را یک تصویر از حلقه فیلم زندگی او بداند و به خود اجازه ندهد با دیدن آن یک تصویر، فیلم زندگی او را حتی نزد نفس خویش قضاوت کند.

عاقل با خود می گوید: من سایر تصاویر زندگی این فرد را ندیده ام. تصاویر گذشته و تصاویر آینده او چه بسا از تصاویری از زندگی خودم که می دانم به چه کیفیتی بوده است، بهتر باشد. عاقل احتمال می دهد ممکن است این فرد آلوده به یک گناه رفتاری باشد درحالی که صفات قلبی بسیار نیکویی مانند گذشت و ایثار و صداقت و بخشندگی و عیب پوشانی و … داشته باشد و از آن جا که صفات قلبی جایگاه ویژه ای نزد خداوند رحمان دارد، این فرد بسیار نزد خداوند محبوب باشد. عاقل می گوید اگر من در محیطی که او بزرگ شده، شیری که او خورده، وضعیت معاشی که او داشته را داشتم، چه بسا لغزش بیشتری از او داشتم. عاقل می گوید چه بسا پدر و مادر او در تربیت او کوتاهی کردند و اگر من پدر و مادر او را داشتم، حال و روز بدتری داشتم. عاقل می گوید ممکن است وضعیت امروز او حاصل لقمه حرامی است که به او خورانده اند. عاقل می گوید اگر من در فقری که او بزرگ شده و آسیب هایی که از کودکی دیده است، بزرگ شده بودم، یقینا عملکرد بدتری داشتم. عاقل می گوید اگر فطرت پاک او در اثر شرایط نامطلوب محیطی دستخوش انحراف نمی شد، چه بسا امروز او جایگاه بالاتری از من داشت. اگر استعدادهایی که خدا به من داده است به او می داد امروز توانمندتر از من می زیست. اگر آموزش هایی که من دیدم، او می دید، از من موفق تر بود. انسان عاقل در مجموع محیط خود و استعداد خود و داشته هایش را از او قوی تر می بیند و عملکرد خودش را نسبت به او ضعیف تر.

گذر از یک تصویر و رسیدن به ضرورت بررسی تمام تصاویر موجود، از منظر امام معصوم معادل رسیدن به عقل کامل است. آدمی حق دارد بگوید فلان عمل فلانی ناپسند است. اشکال ندارد ما به این فکر کنیم که فلانی در تقید به نماز اول وقت از من ضعیف تر است یا فلانی حجاب کمتری نسبت به مادر من دارد یا در صداقت خوب عمل نمی کند. ما حق داریم بگوئیم فلان تصویری که از فلانی دیدیم تصویر خوبی نبود، لیکن با همان یک تصویر اجازه تحلیل کل فیلم زندگی او را نداریم. ارزیابی کلی فرد و سنجش تمام تصاویر زندگی او در کنارهم کار ما نیست و فقط در دایره علم خبیر مطلق می گنجد. با این توضیح عاقل هیچ گاه جرات قضاوت کسی را به خود نمی دهد.

نقل شده است که خداوند به حضرت موسی(ع) وحی کرد: بار دیگر که برای مناجات آمدی، کسی را همراه خود بیاور که تو از او بهتر باشی! موسی(ع) برای پیدا کردن چنین شخصی تفحص کرد و چنین کسی را نیافت؛ زیرا به هرکس می‌رسید جرات نمی‌کرد بگوید من از او بهترم. حضرت موسی تصمیم گرفت یکی از حیوانات را با خود ببرد، به سگی که بسیار نحیف و رنجور و مریض بود برخورد کرد و با خود گفت: این را همراه خود خواهم برد، پس ریسمان به گردن سگ انداخت و مقداری سگ را همراه خود کشاند. پس از چند قدمی پشیمان شد و آن را رها کرد و تنها به درگاه پروردگار رفت. خطاب رسید: چرا فرمانی که به تو دادم را اجرا نکردی؟ عرض کرد: پروردگارا کسی را نیافتم که از خودم پست‌تر باشد. خطاب رسید: ای موسی! به عزت و جلالم سوگند اگر کسی را همراه خود می‌آوردی که او را پست‌تر از خود می دانستی، نام تو را از طومار پیامبران محو می‌کردم!

عدم کفایت یک تصویر برای قضاوت در مورد یک پدیده، تا آن جا مهم و اساسی است که پیامبر اولوا العظم به خود اجازه نمی دهد، حتی خودش را از یک سگ بالاتر بداند.
آنچه از تعالیم اسلامی در مورد پرهیز از قضاوت نا آگاهانه برداشت می شود، این است که اگر مسلمانی دید کسی مستانه راه می رود و دهانش بوی شراب می دهد، حق ندارد گمان کند او شراب خورده است. این همان است که گفته شد عاقل بخشی از زندگی این فرد را که دیده است، ملاک قضاوت قرار نمی دهد و بخشی را که گذشته، حمل بر صحت می کند، هرچند این کار خیلی دور از ذهن باشد.

امام صادق(ع) می فرمایند: زمانی که از برادر مؤمنت به تو چیزی (عملی) رسید که تو آن را بد می‌دانی، لازم است تا هفتاد بار برای آن عذری بتراشی. اگر برای او عذری نیافتی با خود بگو شاید عذری داشته که ما آن را نمی‌دانیم.

انسان عاقل خوب می داند توجه به تمام صحنه های فیلم زندگی افراد برایش مقدور نیست، لذا از تحلیل و قضاوت و برچسب زدن به اطرافیانش خود داری می کند. او همین رویکرد را برای کسانی که رفت و آمد کمتری با آن ها می کند، نیز دارد. بدین ترتیب فرد تمام اطرافیانش را از خودش بهتر می داند و در نتیجه در مقابل آن ها تواضع و فروتنی می کند و از رفتارهای تند در قبال آن ها پرهیز می کند. در این شرایط روابط بسیار گرم و صمیمی شده، مهر و محبت جای خود خواهی و منیت را می گیرد.

.

سوء استفاده از بیماری تصویرگرایی در سیاست:

در دنیای سیاست نیز مسئله به همین ترتیب است. نفرتی که از مسلمانان و به ویژه ایرانیان برای مردم برخی کشورها ایجاد شده، حاصل جریان اسلام هراسی است که رسانه های غربی آن را با جدیت و با سرمایه گذاری های میلیارد دلاری پیگیری می کنند. مکر آن ها در این است که تصاویری از آداب و رسوم مسلمانی را گلچین می کنند و با فضا سازی های هنرمندانه و با جلوه های سمعی و بصری، افکار مردم جهان را در مورد شیعیان و بالاخص مردم ایران خراب می کنند.

وقتی رسانه ای قصد تخریب یک شخصیت سیاسی را دارد، یک جمله از یک متن سخنرانی یا یکی از عملکردهای نا مناسب او را مطرح و همان یک تصویر را ملاک تحلیل های خود قرار می دهد و از این طریق ذهنیت مخاطب را به هر سمتی که منافعش در آن هست، متمایل می نماید. وقتی ما برای برخی کارهای پیش پا افتاده ساعت ها برنامه ریزی و بررسی انجام می دهیم، خیلی کوته نگرانه است که ادعای رسانه های معاند را منطبق بر حقیقت بدانیم و چشم خود را بر روی اتاق های فکر ایادی استکبار که به پشتوانه دلارهای کثیف با فضا سازی و استفاده از تکنولوژی مالتی مدیا سعی در انحراف فکری نسل جوان تشیع دارند، بپوشیم.

وقتی ما می توانیم در مورد شخصیت یا دولت یا جریان سیاسی قضاوت کنیم که نسبت به آن آگاهی کامل داشته باشیم و اطمینان داشته باشیم اخباری که به ما رسیده است، توسط فردی خیرخواه و نه منفعت طلب بوده است. پیامبر اکرم (ص) در حدیثی ارزشمند می فرمایند: در دروغگو بودن كافي است كه شخص هر چه مي شنود نقل مي كند. لازم به توجه است عمده اخباری که در رسانه ها مخصوصا شبکه های اجتماعی منتشر می شود، صرفا نقل قول از منبعی نا مشخص است و طبق حدیث شریف نه تنها نباید به آن ها اعتنا کرد، بلکه نشر آن ها مصداق کامل دروغ گویی است.

.

فریم های زیبا بسازیم:

خداوند متعال که در قیامت قرار است جایگاه ابدی انسان ها را تعیین کند، تک تک فریم های زندگی ۶۰ یا ۷۰ ساله آن ها را با بیشترین دقت و به عادلانه ترین روش مورد توجه قرار می دهد و این فریم ها را با حقیقت می سنجد و سپس به انسان ها امتیاز می دهد. انسان خردمند تا می تواند در زندگی خود فریم های زیبا می سازد تا فیلم زندگی خودش را که در پیشگاه عدل الهی قرار است اکران شود، نیکوتر گرداند. فیلم زندگی ما یک بار ساخته می شود و برعکس فیلم های سینمایی امکان ساخت مجدد سکانس های آن میسر نیست. وقتی قرار است فیلمی یکبار ساخته و تا ابد در حضور خداوند متعال و انبیاء و مقربان و فرشتگان به نمایش گذاشته شود، باید در کیفیت این فیلم حساس باشیم و تک تک فریم ها و سکانس ها را به بهترین وجه بسازیم.

خداوند در آیه ۱۰۵ سوره مبارکه توبه می فرماید:

« وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ »

« ای پیامبر بگو، هر چه می خواهیدعمل کنید، سپس خدا عمل شما را خواهد دید و همچنین پیامبرش و مؤمنان نیزمی بینند، و بزودی بسوی دانای غیب و آشکار باز گردانده می شوید و آنگاه اوشما را به آنچه کرده اید، خبر می دهد. »

.

دوربین عکاسی و فیلم برداری

.

خداوند در آیه ۱۴ سوره مبارکه اسرا می فرماید:

« اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً »

« بخوان نامه ات را که تو خود برای رسیدگی و محاسبه اعمال خویش کفایت می کنی »

طبق برداشتی که از آیات و روایات می شود، این نامه دقیقا همان فیلم کامل زندگی ماست و قرآن تصریح می کند، زمانی که فرد فیلم کامل زندگی اش را مشاهده می کند، کوتاهی ها و مشکلات رفتاریش را می پذیرد و در مقام رد و انکار بر نمی آید. و این همان است که می گویند هیچ عملی از بین نمی رود و به ما بازگردانده می شود.

.

سکانس دنیا:

از آن جا که ما معتقد هستیم به دنیا آمدن ما مقدماتی داشته و امری اتفاقی نیست و آدمی پس از مرگ نابود نمی شود، می توان گفت زندگی دنیا برشی از کل فیلم حیات بشر است. فیلم حیات انسان پنج بخش مهم و اساسی دارد که حیات دنیایی قسمت سوم این فیلم است. انسان در بخش اول این فیلم در عالم ذر قرار دارد، سپس به عالم رحم می رود و از آن جا بر اساس علم الهی در زمان مقرر به دنیا می آید. چند صباحی را در دنیا زندگی می کند و با ترک این دنیا به عالم برزخ پا می نهد و در انتها در عالم آخرت جاویدان می شود.

آدمی که نیروی درونی «برتر طلبی» دارد، همیشه به دنبال این است که در رفاه و لذت باشد. لذا انسان هوشیار وقتی روش زندگی خود را قرار است تعیین کند به فیلم تمام حیات خود از ابتدا تا انتها توجه می کند و فقط «سکانس دنیا» را ملاک تصمیم های خود قرار نمی دهد. اینچنین انسانی به دنبال این است که تمام فیلم حیاتش زیبا و دلنشین باشد و نمی تواند نسبت به دو سکانس انتهایی فیلم زندگی خودش بی تفاوت باشد. انسان آنجا که کاری از دستش بر می آید به دنبال ایجاد رفاه و آسایش و آرامش برای خودش می رود. او خوب می داند بخش اول و دوم فیلم حیاتش گذشته است و در مورد آن ها اکنون اختیاری ندارد. همچنین بخش سوم این فیلم از نظر مدت و کیفیت به هیچ عنوان قابل قیاس با قسمت چهارم و پنجم این فیلم نیست.

مثلا اینکه قرآن تصریح کرده است که هر روز قیامت معادل پنجاه هزار سال این دنیاست. او درک کرده است که زیبایی قسمت چهارم و بعد از آن قسمت پنجم فیلم فقط و فقط در گرو زیبایی قسمت سوم آن است. از طرفی این قسمت از فیلم حیات بشری، آمیخته با انواع سختی ها و امتحانات و بیماری ها و کمبودها و فراز و نشیب هاست و نمی تواند سکانس برتر و تماشایی فیلم حیاتش باشد. او با امید به زیبایی قسمت چهار و پنج فیلم حیاتش، تلاش می کند این قسمت از فیلم را هرچه نیکوتر بسازد و در نتیجه توجه به تمام فیلم حیاتش و ابدی بودن قسمت پنجم و کوتاه و موقت بودن قسمت سوم، تن به هر کاری نمی دهد.

.

« عبرت »

انسان ها در مواجهه با امور و پدیده ها به دو گونه عمل می کنند. برخی به مسائل و موضوعات عمیق نمی اندیشند و برخورد ایشان با موضوعات بسیار سطحی و در حد رفع تکلیف است. این درحالی است که برخی دیگر نگاه عمیقی به موضوعات و پدیده ها دارند و این افراد معمولا در تصمیم گیری و رسیدن به هدف کمتر دچار اشتباه می شوند.

اما یک سئوال مهم مطرح می شود. به چه موضوعات و پدیده هایی باید نگاه عمیق داشته باشیم؟ آیا لازم است به هر عکس یا درختی رسیدیم به آن نگاه عمیقی داشته باشیم؟ آیا اینگونه توان ذهنی ما در موضوعات متعددی که با آن مواجه می شویم تلف نمی شود؟

میزان دقت ما در نگاه به هر پدیده ای، بایستی به نسبت اهمیت و نقش آن پدیده در زندگی ما باشد. اگر موضوعی برای ما مهم وحیاتی است، شایسته است به همان میزان، نگاه ما عمیق تر و اصولی تر باشد. در این مورد باید تمام جوانب و زوایای موضوع را بررسی نمائیم. از آن سو اگر موضوعی در زندگی ما نقش ناچیزی دارد و یا به طور کلی برای ما بی اهمیت است، نگاه عمیق به آن اسباب اتلاف انرژی ذهنی ما را فراهم می کند. اگر موضوعی مربوط به یکی از شئون زود گذر زندگی مادی است، شایسته نیست ذهن خود را بیش از حد معطوف آن کنیم و برای بررسی و شناخت تمام ابعاد آن زیاد درگیر شویم.

بر عکس این مسئله نیز صادق است. اگر پدیده ای نقش حیاتی در زندگی مادی و یا معنوی ما دارد، باید تمام اهتمام خود را برای بررسی دقیق و همه جانبه آن (نگاه عمیق به آن) داشته باشیم. برخی از امور زندگی با اندک تاملی قابل عبور هستند. اگر فردی قرار است غذای ظهرش را تعیین کند و یا محل خوابش را انتخاب کند، چنانچه برای این امور جزئی بیش از حد وقت بگذارد و یا اصطلاحا حساسیت به خرج دهد، وقت و انرژی خود را بیهوده تلف کرده است. از طرفی اگر قرار است فردی شغل آینده خود را تعیین کند بایستی تمام جوانب را بسنجد و به این موضوع عمیقا نگاه کند و تا حد امکان تلاش کند تا بهترین تصمیم را بگیرد. بررسی امور معنوی و مسائلی که در سعادت و شقاوت ابدی ما نقش دارند، به طریق اولی نیازمند توجه و دقت بیشتری هستند.

نگاه عمیق به هر پدیده یعنی اینکه بتوانیم به شش «چه» اساسی در مورد آن ها پاسخ کاملی بدهیم. این پرسش های مهم معادل شش wh در زبان لاتین است.

.

دوربین عکاسی و فیلم برداری

.

سئوال های اساسی در مورد هر پدیده ای عبارتند از: این پدیده چه چیزی است؟ این پدیده چرا به وجود آمده است؟ این پدیده چه وقت کاربرد دارد؟ این پدیده چه جا کارآیی دارد؟ چگونه بایستی از این پدیده استفاده کرد؟ چه کسی می تواند از این پدیده بهره برداری کند؟ و …

به عبارت دیگر برای شناخت کامل یک پدیده باید به چیستی و چرایی و چگونگی و … آن پدیده دقت کرد.

قله و دره

بسمه تعالی

.

جلسه اول کارگاه نشانه ها ۲

.

قله و دره


« مقدمه »

اگر کره زمین مانند برخی سیارات دارای سطح صافی، مانند آسفالت بود، اصلا امکان حیات روی آن مهیا نمی شد. در قرآن کریم کوه ها به عنوان لنگرهای زمین معرفی می شوند. لنگر عامل ثبات و بقاء است. می توان گفت یک عامل لنگر بودن کوه ها این است که مانع حرکت پراکنده ابرها می شوند و با متراکم کردن ابرها، برف می سازند و در فصل گرم زمین های تشنه را سیراب می کنند و به این ترتیب برای زمین آبادانی و سرسبزی به بار می آورند.

.

  جلسه اول - قله و دره

.

« طبیعت »

درعلم جغرافیا، دریا ملاک تعیین ارتفاع از سطح زمین است. اگر کوهی ۲۵۰۰ متر ارتفاع دارد یعنی نوک آن نسبت به سطح دریا ۲۵۰۰ متر بالاتر است. از سطح دریا هر میزان بالا برویم به قله ای می رسیم که اگر به همان میزان پائین برویم به دره ای متناسب با آن می رسیم. قله و دره در مقایسه با هم دو مفهوم کاملا متضاد هستند. همانطور که قله مرتفع است و نسبت به سطح زمین افزونی دارد، دره دارای کمبود و کاستی است. یکی از کارکردهای مهم قله این است که در مقابل عبور ابرها مانع می شود. ابرها در حصار قله متراکم و با افت دما شروع به بارش می کنند.

.

جلسه اول - قله و دره

.

اگر ابرها از اقیانوس ها بالا بیایند و حرکت کنند و به مانعی برخورد نکنند، ممکن است دوباره در اقیانوس دیگری ببارند و یا به سمت کویرها و مناطق پست حرکت کنند و در آن جا به طور پراکنده و زودگذر ببارند. در این صورت انباشت آب ایجاد نمی شود. علت اینکه درکویر همه جا خشک است و بارشی نداریم این است که ابرها هیچ گاه مانعی ندارند و متراکم نمی شوند. در کویر ممکن است بارش های رگباری و زودگذر اتفاق بیافتد، اما هیچ گاه بارش اساسی که باعث ذخیره آب و در نتیجه آبادانی می شود، اتفاق نمی افتد.

.

جلسه اول - قله و دره

.

کوه های بلند فرصت گذر ابرها را تبدیل به نعمت می کنند. ابرها در ارتفاع بالا حرکت می کنند. فقط کوه های بلند می توانند باعث تراکم این ابرها و مانع عبور آن ها شوند و اسباب بارش باران و برف و جاری شدن نعمت را فراهم کنند. در مناطقی که رشته کوه های بلند و طولانی وجود دارد، هر قله میزانی از بخارت آب را انباشت و در نتیجه بارش ها بیشتر می شود. وجود قله های بیشتر آبادانی منطقه را به طور چشمگیری افزایش می دهد.

.

جلسه اول - قله و دره

.

قله ای که عظمت داشته باشد، ابر زیادتری را متراکم می کند و در نتیجه بارش بیشتر می شود. از طرفی در ارتفاعات زیاد، دمای هوا بسیار پائین است و در نتیجه تمام طول سال در قله های بلند، ذخیره برف وجود دارد. این قله ها سرسبز نیستند، اما در طول سال از ذخیره برف خود مناطق اطرافشان را – با ذوب شدن تدریجی برف ها – تغذیه می کند. برف قله ها در طول سال به مرور آب می شود و از شیارهای کوه جریان آب راه می افتد. این آب تمیز یا در دل زمین های اطراف ذخیره می شود و یا به شکل چشمه و رود، تمام مناطق اطراف را آبیاری می کند. به همین دلیل عموما در دامنه کوه ها زمین های کشاورزی پر محصولی به وجود می آید.

.

 

جلسه اول - قله و دره

جلسه اول - قله و دره

 

.

آن گونه که در تاریخ آمده است، رودخانه ها تمدن ساز بوده اند و هر جا رودخانه دائمی و پر آبی بوده، آبادانی و تمدن ایجاد شده است. رودخانه خوب از یک قله خوب جاری می شود. می توان گفت پشت هر تمدن بزرگ یک قله مهم بوده است. هیچ گاه دشت و یا دره در طول تاریخ تمدن ساز نبوده اند. در تمدن بشری کوه های مهم و تاریخ ساز داریم، کوه هایی که رودخانه های دائمی و در نتیجه تمدن های بزرگی را رقم زده اند. کوه های مهم نام گذاری می شوند ولی کمتر دره ای است که نام خاصی داشته باشد.

.

جلسه اول - قله و دره

.

قله ای که ارتفاع زیادی ندارد، گاهی برف دارد و گاهی ندارد. چنین قله ای فقط در ایام خاصی از سال می تواند به منطقه اطرافش خیر و برکت برساند. قله های نه چندان مرتفع، در مطالعات جغرافیایی از منظر تاثیر گذاری بر اقلیم و پوشش منطقه، عامل مهمی به حساب نمی آید. دره نیز از عوامل تغییر پوشش زمین محسوب نمی شود. دره عامل ایجاد پوشش گیاهی و آبادانی نیست، لیکن به واسطه آبی که از سوی قله به طرفش جاری می شود، خود دره ممکن است سرسبز و خرم باشد.

.

« آیت »

.

امروز رمز گشایی می کنیم از یک پدیده دیگر در عالم به نام قله. قله و دره در کنار هم یکی از آیات مهم الهی هستند. همان طور که ذکر شد، دره و قله دو مفهوم کاملا متضاد هستند. یکی افزونی و دیگری کاستی دارد. اگر موهبتی از کسی گرفته شود، دره است و اگر همان موهبت را کسی داشته باشد، قله می شود و این فزونی قله به بیانی همان نقصان دره است. بعضی انسان ها در مقایسه با دیگران دارای فزونی و برخی دارای نقصان و کمبود هستند.

انسان های بزرگ به مثابه قله های بلند عمل می کنند. آن ها از فرصت هایی که خداوند در مسیر زندگی آن ها قرار داده است، استفاده می کنند و این فرصت ها را تبدیل به نعمت و خیر و برکت می کنند و مانند کوه بلندی که مانع عبور ابرها می شود، فرصت گذر ابرها را تبدیل به نعمت برف می کنند.

افراد شاخص تاریخ بشریت مانند کوه های سر به فلک کشیده ای هستند که فرصت ها را تبدیل به نعمت های بزرگی برای جامعه می کنند. این نوادر نه تنها در سرزمین و جامعه خود بلکه در کل مناطق و کشورها و تمدن ها موثر بوده اند. اگر کوهی خیلی بلند و عظیم باشد در جغرافیای کل منطقه موثر است و اگر کوچک تر باشد فقط آب محیط اطراف خودش را تامین می کند. هر اندازه آدمیان وسعت وجودی بالاتری داشته باشند، به مثابه کوه بلندتری هستند که مزایا و موهبت های بیشتری برای جامعه بشریت ایجاد می کنند.

کوه خودش نیاز زیادی به آب ندارد، اما میلیون ها تن آب و یخ و برف را به سختی انباشت می کند و آن ها را به شکل آب در اختیار مناطق اطرافش قرار می دهد. در نتیجه همه جا سر سبز می شود و حیات جاری می گردد، نشاط و سرور و بهجت و رشد رقم می خورد. کسی که قله وار عمل می کند زندگی و حیات را به اطرافیان و جامعه خود تزریق می کند.

انسانی که تکدی گری می کند مانند دره، همیشه دستش دراز است. انسان بخشنده مانند قله می ماند و همیشه از دارائی هایش به دیگران می بخشد. در جامعه انسانی افراد به سه دسته کلی تقسیم بندی می شوند. برخی فقط مصرف کننده هستند و دنبال استفاده از دسترنج دیگران هستند. این امر به روش های مختلف مانند دزدی، کلاهبرداری، گدایی، اظهار نیاز، تمارض، تنبلی در کارهای گروهی و … انجام می شود. برخی مردم خنثی هستند نه فشاری روی دیگران می آورند و نه خیرشان به دیگران می رسد. ملاک عمل این دسته فقط رفع نیازهای خودشان است. گروهی نیز هستند که مدام منشاء خدمات اجتماعی و خیر رسانی به دیگران، حل مشکلات مردم، گسترش علم و … هستند. اینان ملاک عملشان نیازهای جامعه است و نه نیازهای خودشان.

.

« حکمت »

.

خدا از طریق طبیعت با بندگانش حرف می زند و با قرار دادن دو مفهوم قله و دره، نحوه صحیح تعامل فرد با جامعه را آموزش می دهد. قله نماد تولید خدمت و دره مظهر اخذ خدمت تلقی می شود. گروهی از انسان ها منشا خدمت رسانی به دیگران و گروهی وبال گردن دیگران هستند. افراد جامعه از منظر تولید بهره و بهره گیری در سه دسته قابل تقسیم هستند.

دسته اول مانند کوه تولید کننده هستند و دیگران از وجود آن ها بهرمند می شوند. قله سخاوتمند است. برفی را که در شرایط بسیار سخت روی خود انباشت می کند، خودش استفاده نمی کند و آن را در اختیار مناطقی که از او پائین تر هستند قرار می دهد.

دسته دوم مانند دره مصرف کننده هستند و آب کوه را دریافت می کند. این ها به نوعی می توان گفت سر بار جامعه هستند و هیچ منفعتی برای اطرافیانشان ندارند و فقط از حاصل تلاش دیگران استفاده می کنند. افرادی که در سطح نازلی زندگی می کنند مانند دره هستند، مدام از برکات وجودی دیگران میگیرند و از آن برای خود ذخیره می کنند و چند روز زندگی دنیا از نعمت های مادی بهرمند می شوند. دره همیشه چشمش به قله است. انسان متکدی همیشه دستش دراز است و مانند دره ای می ماند که خودش مولد آب نیست و بایستی منتظر آبی باشد تا از سمت کوهی برایش جاری شود. چنین فردی گیرنده است.

دسته سوم انسان های خنثی هستند. این انسان ها نه باری روی دوش دیگران هستند و نه به دیگران خیر می رسانند. این انسان ها مانند دشت عمل می کنند. دشت نه آب دره ای را تامین می کند و نه آب کوهی را به سمت خود می کشاند. . افرادی که در سطح معمولی قرار دارند مانند زمین معمولی یا دشت هستند، تکاثر و انباشتی ندارند و در نتیجه خیرشان هم به کسی نمی رسد. اینان مانند دره به جمع آوری برکات وجودی دیگران نمی پردازند و فقط به اندازه نیازشان از قله ها و مناطق مرتفع پیرامونشان بهرمند می شوند.

.

جلسه اول - قله و دره

.

در جامعه گروهی دره، گروهی دشت و گروهی قله هستند. انسان مومن می کوشد در زندگی قله باشد و نه دره. قله شدن کار آسانی نیست. تا کسی انباشت و فزونی نداشته باشد، چگونه می تواند به دیگران خیر برساند. انسانی که قله باشد، می تواند سرریز آب وجودش را در اختیار دیگران قرار دهد. قله همیشه چشمش به آسمان و منتظر فرصت گذر ابر است تا ریزش و بارش ابر را تحمل کرده و در شرایط سرد و سخت در خودش انباشتی ایجاد کند تا بتواند به دیگران بهره برساند.

ابرهای باران زا هیچ گاه در ارتفاعات کم حرکت نمی کنند. به همین دلیل تپه های کوچک فرصت استفاده از ابرهای بارور را پیدا نمی کنند. فرصت های بزرگ برای افراد بزرگ دست می دهد. برای مواجهه با فرصت های بزرگ بایستی بزرگ شد. برای تبدیل فرصت های الهی که در اختیار همگان قرار می گیرد به نعمت های بزرگ و قابل استفاده برای همه، باید بزرگ شد. باید قله بود تا بتوان ابرهای در حال عبور را که همان فرصت های زندگی هستند، گرفت و آن ها را تبدیل به برف و یا همان نعمت های حقیقی کرد.

فرصت ها مانند ابرها می گذرند. « الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ » خداوند فرصت هایی در بستر زمان برای آحاد جامعه قرار می دهد. انسان هوشیار قله وار عمل می کند و این فرصت ها را در حصار خویش حبس می کند و مانع عبور آن ها می شود و در نهایت آن ها را تبدیل به نعمت هایی برای خویش و جامعه می نماید. اگر فرصت ها از فرد عبور کرده و نسبت به آن ها بی تفاوت باشد، چنین فردی مانند دشت عمل کرده و نتوانسته از فرصت ها بهره وری ایجاد کند و هم خود و هم جامعه را از رسیدن به نعمتی محروم کرده است.

.

انسان های خدمت رسان یا مولد ( انسان های قله) در دو بخش قابل تقسیم هستند:

.

دسته اول قله هایی هستند که ارتفاع متوسطی دارند. این قله ها علاوه بر اینکه تا حدودی سرسبزی و آبادانی را برای منطقه به ارمغان می آورند، در عین حال خودشان نیز سر سبز هستند و دار و درخت دارند. این قله های میانی هم آب انباشته شده را خودشان استفاده می کنند و هم در اختیار مناطق اطرافشان قرار می دهند. دسته دوم قله های مرتفع هستند که چنین عملکردی ندارند. هیچ قله بسیار مرتفعی را سراغ نداریم که خود قله، دار و درخت داشته باشد. این چنین قله هایی به هیچ عنوان از آب حاصل از انباشت برف، خودشان استفاده نمی کنند و آن را تماما در اختیار سایرین قرار می دهند.

.

جلسه اول - قله و دره

.

آدمیان در خیر رسانی به دیگران دقیقا همین گونه اند. افرادی که در سطح بالاتری نسبت به عموم جامعه قرار دارند، مانند قله های میانی هستند. اینان به اندازه قابل توجهی انباشت نعمت دارند. مقداری خودشان استفاده می کنند و بیشتر آن را در اختیار دیگران قرار می دهند. اینان خودشان زندگی سرسبز و شادابی دارند یا به عبارتی از حلال خدا به اندازه نیازشان بهرمند می شوند ولی بیشتر نعمت وجودیشان و انباشت نعمتشان را در اختیار دیگران قرار می دهند. اما انسان هایی هستند که نوادر تاریخ بشریت هستند. اینان قله های بسیار مرتفعی هستند که هیچ چیز برای خود نمی خواهند و همه را برای دیگران می خواهند. اینان بیشترین انباشت نعمت را دارند ولی در وجودشان سر سبزی و خرمی ظاهری وجود ندارد. اینان تمام حاصل وجودشان را صرف دیگران می کنند و هیچ برداشتی برای خود ندارند. سرور قلبی این گروه در خدمت رسانی و وقف مردم بودن است. این قله ها هستند که نام گذاری می شوند و در کتب تاریخی اسامی آن ها ثبت و ماندگار می شود. اینان دل از دنیا بریده و به حداقل های حیاتی اکتفا کرده اند. اینان محبوب ترین افراد نزد خالق و خلق هستند. سختی ها را متحمل می شوند ولی وجودشان برای دیگران است. امیرالمومنین علیه السلام با تلاش بی وقفه چاه حفر می کند و نخلستان های عظیم می سازد ولی هنوز از چاه بیرون نیامده، چاه را وقف فقرا می کند و تمام درآمد نخلستان را در میان نیازمندان تقسیم می کند اما خودش به نان جویی قناعت می کند و شب ها با شکم سیر سر بر بالین نمی گذارد.

.

سه نوع تفکر : تفکر قله ، تفکر دشت ، تفکر دره

.

تفکر قالب در برخی مردم، تفکر قله بودن است. این خوبان عالم به واسطه الطاف الهی نمی توانند قله نباشند و از تک تک فرصت های زندگی برای خیر رسانی به دیگران استفاده می کنند. اگر کسی هدیه ای به آنان می دهد، ذهنشان مشغول می شود که این هدیه برای کدامیک از اطرافیانشان مناسب تر است و چه کسی به آن بیشتر نیاز دارد. در تعالیم دین مبین اسلام به مناسبت های مختلف از جمله صدقه ، انفاق ، قرض الحسنه ، خدمت به خلق ، برطرف کردن مشکل مردم ، حسن خلق ، ایثار و … مردم به این نوع طرز تفکر دعوت شده اند.

تفکر قالب در برخی مردم، تفکر دشت بودن است. آنان به واسطه عزت نفسشان اقدام به رفع نیازهای خودشان می نمایند و برایشان ناگوار است که سنگینی بارشان روی دوش دیگران باشد. تولید و مصرفشان برابر است و آبرومندانه زندگی می کنند. در نگاه اول این تفکر محترم و ستودنی به نظر می رسد و شاید نتوان بر اساس مبانی انسانی خرده ای به آن گرفت، اما آفت این تفکر از هم گسیخته ای مردم در زندگی اجتماعی است. اگر این تفکر در جامعه ای حاکم شود روز به روز قوی قوی تر و ضعیف ضعیف تر می شود و آسیب های اجتماعی خطرساز می شود. از آیات و روایات این گونه فهم می شود که انسان مومن به شدت از این تفکر نهی شده است. با این تفکر آدمی درب خیر را بر روی خود بسته و به نوعی بی تفاوتی اجتماعی می رسد.

تفکر قالب در برخی مردم، تفکر دره بودن است. آنان به گرفتن و ندادن عادت کرده و حاصل تلاش دیگران برایشان تبدیل به توقع شده است. از بی مسئولیتی پروا ندارند و به تنبلی و سستی خو کرده اند. این گروه از هر نظر منفور خلق و خالق هستند.

.

انباشت علم:

.

برفی که در شرایط بسیار سخت در نوک قله انباشت می شود، به مرور زمان تبدیل به آب شده و در مناطق اطراف کوه جاری می گردد. در حوزه علم و معرفت نیز همین طور است. انسان بزرگی را در نظر بگیرید که از ابتدای عمر در شرایط گوناگون و با تمام سختی های موجود به فراگیری علم و کسب معرفت می پردازد و در طول سالیان دراز و در جلسات متعدد بحث و نظر و با نشستن پای درس بزرگان و مطالعات فراگیر، انباشت علوم الهی در خود ایجاد می کند و سپس در طول زمان این علوم و معارف را در اختیار جامعه و اطرافیانش و فراتر از آن در دسترس نسل های بعد از خود قرار می دهد. معمولا برکات وجودی انسان های بزرگ به مرور زمان در جامعه تسری پیدا می کند. عموم علما و بزرگان و مخترعین حاصل تالیفات، دستاوردها و اکتشافاتشان در پایان عمر و یا پس از مرگشان مورد توجه و استقبال قرار می گرفته و در تاریخ ماندگار شده است.

.

جلسه اول - قله و دره

.

باید توجه داشت قله های بلند بسیار نادر هستند. قله بودن یک آرزو است که به راحتی دست یافتنی نیست. از منظر مطالعات زمین شناسی یک عامل اصلی پیدایش کوه ها فشارهای سهمگین و لغزش لایه های زمین روی همدیگر است. زمینی لیاقت قله شدن را پیدا می کند که فشار های جانبی را تحمل کند و در اثر این فشارها از سطح زمین های مجاور جدا شده و سر بر می آورد. این که فردی نیاز های دیگران را بر نیاز های خودش مقدم بدارد مساله بسیار مهمی است و توسط هر کسی محقق نمی شود. انسان به جای اینکه فکر کند که قله باشد، باید فکر کند که چگونه قله شود. به جای اینکه رویا پردازی کند که اگر قله بود، این گونه و آن گونه می کرد، باید به این فکر کند که مسیر قله شدن چیست و چگونه باید آن را پیمود. حتی دره دوست دارد قله باشد، اما مسئله این است که هیچ تلاشی برای قله شدن نمی کند. برای قله شدن باید به این اندیشید که جامعه چه نیازهایی دارد، سپس فرصت ها را در این زمینه شناسایی کرد و پس از تلاش و کوشش در آن زمینه خاص و کسب آگاهی و علم کافی که همان انباشت برف قله است، نتایج سختی ها و تلاش ها را به مرور زمان در اختیار جامعه قرار داد. این روش قله شدن است . اگر جامعه ای نیاز به پزشک داشته باشد یا نیاز به ساخت مسکن و یا نیاز به رفع شبهات اعتقادی، قله شدن در پزشک و مهندس و عالم دینی شدن است. اگر محیط اطراف ما دچار فقر است باید با جدیت در کسب علم و تخصص بکوشیم و پس از انباشت علم و تجربه به جایگاه شغلی خوبی می رسیم و آنگاه پول و سرمایه خود را در جهت رفع نیازهای اطرافیانمان صرف می کنیم. این گونه می توانیم قله باشیم برای مناطق اطرافمان. ما باید مراقب باشیم نه تنها خودمان دره نشویم اطرافیانمان را نیز از دره شده نهی کنیم. ما باید با توجه به نیاز های جامعه و استعدادهای خودمان در هر زمینه ای که می توانیم قله شویم و در آن زمینه منشا خیر و برکت برای زمین های تشنه اطرافمان باشیم.

.

جلسه اول - قله و دره

.

فرصت های طلایی:

.

پیشنهاد های خوب و کلیدی به افراد توانمند و قوی داده می شود. هیچ گاه به یک انسان کوچک که در هیچ زمینه ای هنر و تخصصی ندارد پیشنهادهای کلیدی نمی شود. چنین انسانی در فرصت های بزرگ قرار نمی گیرد. از آن طرف انسان های بزرگ مانند قله های عظیم مدام در مسیر عبور ابرهای بارور هستند و آن ها را تبدیل به نعمت می کنند. نعمتی که هم برای خودشان و هم برای جامعه مفید است.

تکاثر ثروت ذاتا بد نیست. اگر انباشت ثروتی با هدف ایجاد آرامش و رفاه برای افراد بشر باشد، بسیار هم مطلوب است. بعد از انجام واجبات به هیچ مستحبی هم ردیف خدمت به خلق تاکید نشده است. کوه بزرگی که ۳ ماه زمستان برف را روی خود جمع می کند، در ۹ ماه دیگر سال به طور پیوسته و با یک روش مناسب این آب را به دشت ها و دره های اطرافش می فرستد.

دره هیچ تناسبی با ابر ندارد. انسان های دره که فقط مصرف کننده هستند و هیچ اثر مثبتی در زندگی دیگران ندارند، هیچ وقت به فرصت هایی که خداوند متعال در زندگی آن ها قرار داده است، توجهی نمی کنند. اینان به گرفتن و ندادن عادت کرده اند. انسان های دره انسان های پستی هستند، چون منتظر تلاش دیگران هستند تا از تلاش آن ها منتفع شوند.

.

« عبرت »

.

نوجوان تلاشگر قله می شود و نوجوان تنبل و سست دره خواهد شد.

برفی که انباشت نشود خیلی حاصلی ایجاد نمی کند. خیلی جا ها برف می بارد ولی زمین های پست برف خود را نمی توانند نگه دارند و نمی توانند منشا خیر باشند.

انسان کریم (قله) همیشه دست دهنده دارد. چنین فردی عادت رفتاری اش دهندگی است.

انسان لئیم (دره) همیشه دست گیرنده دارد. چنین فردی عادت رفتاری اش گیرندگی است.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

«عزت مومن در بی نیازی از مردم است».

توضیح آن که آدمی تا در شرایط اضطرار قرار نگرفته است، نباید دست نیاز به سوی دیگران دراز کند و آبروی خود را به خاطر لقمه ای نان بریزد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

«درخواست کمک کردن از مردم حلال نیست مگر در فقری که به هلاکت می انجامد.»

صحبت پیرامون قله ملاک موفقیت نیست. حتی دره دوست دارد قله شود. آنچه مهم است حرکت به سوی قله شدن است.