ناقه صالح
شناسنامه جلسه

بسمه تعالی

.

جلسه چهارم کارگاه حیوانات قرآنی

.
شتریِ کنجکاو و ناقه صالح

.

«شتری» با مادرش در سرزمین حِجر در بین مردمی به نام قوم ثمود زندگی می کرد.

.

شتری هنوز کوچک بود و از مادرش مامان ناقه شیر می خورد.

.

شیر مامان ناقه خیلی خوشمزه بود و شتری با خوردن آن روز به روز بزرگ و بزرگتر می شد.

.

شتری با مامان ناقه زندگی می کرد و مامان ناقه هیچگاه اجازه نمی داد شتری به شتر های دیگر

.

و همین طور به آدم ها نزدیک شود.

.

تنها یک نفر به نام صالح که یکی از پیامبران خدا بود به مامان ناقه و شتری سر می زد.

.

ناقه صالح

.

شتری که خیلی کنجکاو بود با دیدن شترهای دیگر از مامان ناقه پرسید چرا ما خانواده نداریم؟

.

چرا رنگ شما قرمز است و با دیگر شترها فرق می کند؟

.

ناقه خانم لبخند مهربانی به شتری زد و گفت عزیزم درست فهمیدی. ما با همه شترها تفاوت داریم.

.

سال ها قبل از این که من و تو به این شهر بیاییم ، اکثر این قوم که «قوم ثمود» نام دارند

.

به جای خداوند که خالق جهان است ، بت ها و سنگ هایی که خودشان می ساختند را می پرستیدند.

.

این بت ها بر عکس خداوند که قدرتمند و در هر کاری تواناست ، هیچ قدرتی نداشتند.

.

البته همه مردم این طور نبودند. فردی به نام صالح که از سوی خداوند انتخاب شده بود، به آنها می گفت :

.

«درباره کاری که انجام می دهید فکر کنید و این سنگ ها را عبادت نکنید.»

.

اما مردم ثمود چون اهل فکر کردن نبودند ، حرف صالح (ع) را قبول نمی کردند

.

تا اینکه صالح به آنها پیشنهادی داد تا به آن ها ثابت کند که خدایان آنان قدرتی ندارند.

.

حضرت صالح علیه السلام به مردم قومش گفت:

.

بیایید از خدایان یکدیگر درخواستی داشته باشیم و ببینیم خدای من تواناتر است یا خدای شما.

.

مردم قبول کردند. صالح (ع) خدایان سنگی آنان را صدا زد ولی هیچ جوابی نشنید و هیچ اتفاقی نیفتاد.

.

مردمان قوم ثمود که خیلی عصبانی بودند درباره اینکه چه چیزی از خدای صالح بخواهند فکر کردند

.

و این طور شد که آن ها من را از خدای صالح خواستند.

.

قوم ثمود شتری خواستند که رنگش سرخ باشد ، حامله هم باشد و از دل کوه خارج شود.

.

به نظر خودشان چیز سختی از خدای صالح خواسته بودند

.

ولی برای خدایی که آسمان ها و زمین و این همه موجودات را خلق کرده ، آفریدن و به وجود آوردن من کاری نداشت.

.

و این طور شد که خداوند قدرتمند من را یکباره از دل کوه بیرون آورد.

.

ناقه صالح

.

وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ

.

هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

.

«آیه شریفه ۷۳ – سوره مبارکه اعراف»

.

«و بر قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم، گفت: ای قوم، خداوند یکتا را بپرستید که جز او شما را خدایی نیست،

.

اکنون معجزه ای واضح و آشکار از طرف خدایتان آمده، این ناقه خداست که شما را آیت و معجزه ای است بزرگ،

.

او را واگذارید تا در زمین خدا چرا کند و تصمیم بدی درباره او نگیرید که به عذابی دردناک گرفتار خواهید شد.»

.

 

ناقه صالح

.

مردم با دیدن من خیلی متعجب شدند و بعضی از آن ها به خداوند مهربان و توانا ایمان آوردند.

.

حضرت صالح (ع) به آنان تاکید نمود:

.

وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

.

او را واگذارید تا در زمین خدا چرا کند و قصد سوئی درباره او مکنید که به عذابی دردناک گرفتار خواهید شد.

.

روزها گذشت و مامان ناقه و شتری در آن سرزمین زندگی می کردند.

.

قوم ثمود هوس کردند که از شیر مامان ناقه استفاده کنند.

.

آنان به حضرت صالح گفتند ما می خواهیم از شتری که تو برای ما از خدا خواستی استفاده کنیم.

.

بچه او نمی تواند همه شیر او را بنوشد.

.

صالح (ع ) به آنان گفت در عوض استفاده از شیر بسیار زیاد مامان ناقه یک روز آب رودخانه برای شتر باشد

.

و شما در آن روز از آب رودخانه استفاده نکنید و از شیر او بنوشید و روز دیگر شما از آب رودخانه استفاده کنید

.

و شیر شتر را برای شتری بگذارید.

.

وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ

.

« آیه شریفه  ۲۸ – سوره مبارکه قمر»

.

و به آن ها خبر بده که نوشیدن آب چشمه بین آنان و ناقه تقسیم شده

.

(که یک روز سهم ناقه و روزی برای آن هاست) و هر یک بر سهم خود حاضر آیند.

.

قوم ثمود با اینکه از شیر مامان ناقه استفاده می کردند

.

ولی از اینکه مامان ناقه به عنوان نشانی از خداوند در میانشان بود احساس خوبی نداشتند

.

و تصمیم گرفتند که مامان ناقه و شتر را از بین ببرند. و بالاخره در یک روز مامان ناقه و فرزندش را از بین بردند.

.

با اینکه حضرت صالح به آنها گفته بود که با از بین بردن ناقه عذاب سختی به آنها می رسد.

.

فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ

.

« آیه شریفه ۶۵ – سوره مبارکه هود»

.

قوم ناقه را پِی کردند، صالح هم گفت که تا سه روز دیگر در منازل خود از زندگی تمتّع برید

.

که (سپس همه هلاک خواهید شد و) این وعده البته دروغ نیست.

.

ناقه صالح

.

بعد از سه روز عذاب خداوند نازل شد و همه بصورت گیاهان خشکی که در آغُل چهارپایان جمع می کنند در آمدند.

.
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ

.

« آیه شریفه ۳۱ – سوره مبارکه قمر»

.

ما برای هلاک آن ها یک صیحه (عذاب آسمانی) فرستادیم و همه مانند گیاه خشک و خرد شدند.

.

پایان داستان شتریِ کنجکاو و ناقه صالح