شناخت انسان و درک پیچیدگی های او از علایق و دغدغه های دیرین بشر بوده که روز به روز بر اهمیت پرداختن به آن افزوده می شود. تاکید بر خودشناسی، تاریخی طولانی دارد و می توان گفت از هنگامی که بشر پا به عرصه وجود گذاشت، با پرسش های متعددی درباره خود و جهان اطرافش روبرو بود. مکاتب مختلف بشری در شرق و غرب از راه های متعددی، به تبیین انسان و ویژگی های او پرداختند و علی رغم تلاش بسیار و استفاده از روش های مقبول علمی، از شناخت و تبیین صحیح انسان بازماندند.
این روش ها، حتی قادر به حل بحران های پیش روی انسان معاصر نیستند و شاهد آن بحران های فردی و اجتماعی گریبان گیر مثل خود ناشناسی، بیگانگی، تنهایی، بی معنایی، گسست نسلی، اضطراب، شتاب زدگی، نارضایتی از خود و اضمحلال خانواده است.
مکتبی توان تبیین از موجود عجیب، با ظرافت های ویژه به نام انسان را دارد که به همه ساحت های وجودی او توجه کند نه مانند روش های تجربی، فلسفی و عرفانی از برخی ابعاد انسانی غافل بماند. ادیان الهی انسان را به خودشناسی و توجه به خویشتن حقیقی اش فرا خوانده اند.
در بین این ادیان، دین اسلام در مورد انسان شناسی، امتیازات خاصی نسبت به سایرین دارد. در این دین، آیات راه گشای انسان به سوی خداوند، به دو دسته آفاقی و انفسی تقسیم می شود و تعالیم دینی شامل آیات و روایات که بر شناخت حقیقی انسان (معرفة النفس) تاکید دارند بسیار زیاد است.
انسان شناسی اسلامی، پاسخی است به پرسش های بنیادین فراوانی که نقش بسزایی در نگرش انسان به زندگی و معنای آن و هدفمند نمودن زندگی دارد. بر همین اساس، فلاسفه و اندیشمندان مسلمان، انسان شناسی و خود شناسی را هدفی مهم دانسته و بحث های متعددی را به این امر اختصاص داده اند.
در پرتو شناخت حقیقی انسان و این که از کجا آمده و به کدام سو می رود، اهداف کلی زندگی روشن می گردد و به دنبال آن اهداف متعالی، اصول کلی، برنامه ها، راهبرد ها، بایدها و نباید ها و … تعیین می شود. بنابر این توجه به شناخت انسان و زوایای پنهان وجودی او، از دانش های ضروری، بلکه ضروری ترین آن هاست.

ادامه متن
  • هیچ دسته‌ای پیدا نشد